«فقیران حق»
( 3511)آن فقیرانِ لطیفِ خوشنفس |
|
کز پی تعظیمشان آمد عبس |
( 3512)آن فقیری بهر پیچاپیچ نیست |
|
بل پی آن که به جز حق هیچ نیست |
( 3513)متهم چون دارم آنها را که حق |
|
کرد امین مخزن هفتم طبق |
( 3514)متهم نفس است نی عقل شریف |
|
متهم حس است نه نور لطیف |
( 3515)نفس سوفسطایی آمد میزنش |
|
کش زدن سازد نه حجت گفتنش |
( 3516)معجزه بیند فروزد آن زمان |
|
بعد از آن گوید خیالی بود آن |
( 3517)ور حقیقت بود آن دید عجب |
|
چون مقیم چشم نامد روز و شب |
( 3518)آن مقیم چشم پاکان میبود |
|
نی قرین چشم حیوان میشود |
( 3519)کان عجب زین حس دارد عار و ننگ |
|
کی بود طاووس اندر چاه تنگ |
( 3520)تا نگویی مر مرا بسیارگو |
|
من ز صدیک گویم و آن همچو مو |
لطیف: دارای محبت و لطف یا آشنا به اسرارحق و بیان کننده آن.
خوش نفس: دارای کلام مؤثر و دهان گرم.
فقیرانی که سوره عبس در تعظیم آنها آمده: خداجویان حقیقیاند.
عبس: نام سورهْ 80 قرآن کریم.
پیچا پیچ: کنایه از گرفتاریهاى دنیا وزندگی مادی.
هفتم طبق: در اینجا آسمان هفتم است.
عقل شریف: عقلی است که در جستوجوی حقیقت است.
متهم داشتن: تهمت زدن به امر ناروا و نادرست.
نورلطیف: بینایی باطنی یا چشم حقیقتبین است که این عقل شریف، دارای آن یا خود آن است. در مقابل این عقل و این دید باطن، نفس متهم است؛ زیرا که مانع رسیدن انسان به حقیقت و به کار افتادن عقل خداجوست.
سوفسطایى: یعنی گمراه کننده، آن که در بحث به روشن شدنِ حقیقت توجه ندارد و قصدش غلبه بر خصم است.
سوفسطاییان سه گروه بودند:
1) آنان که در شناخت اشیاء متوقف بودند و هیچ چیز را نمىپذیرفتند، و آنان را «لا أدرِیَّه» گویند.
2) آنان که مىگفتند هیچ چیز موجود نیست، و آنان «عِنادِیَّه» نامیده شدند.
3) کسانى که حقیقت هر چیز را تابع اعتقاد مىدانستند، و آنان «عِندیه» لقب گرفتند.
فروزیدن: یعنی تحت تأثیر قرار میگیرد، ویا به هیجان در آمدن،
دید: دیده، آن چه دیده شد.
مقیم نیامد: یعنی پایدار نماند؛ از میان رفت؛ محو شد.
چشم حیوان: یعنی دید دنیاپرستان.
عجب: معجزه که ننگ دارد به چشم دنیاپرستان بیاید.
حسّ: نیز در اینجا حواس ظاهر و رابطهْ ما با زندگی مادی است.
چومو: یعنی بسیار ظریف و دقیق که هرکسی نمیفهمد.
( 3511) همان فقیران با لطف و خوش نفس که براى بزرگ شمردنشان سوره عبس نازل گردید. ( 3512) آن فقیرى که براى کارهاى درهم و برهم دنیا نبوده و جز خدا در پى هیچ کس نمىباشد. ( 3513) من چگونه آنها را متهم مىکنم که خداوند آنان را امین مخزن هفتم طبقه آسمان قرار داده است. ( 3514) آن که باید متهم باشد نفس است نه عقل شریف و حس است نه نور لطیف. ( 3515) نفس مذهب سوفسطائى دارد او را بزن زدن باو مىسازد نه احتجاج. ( 3516) وقتى معجزه را مىبیند بر افروخته مىگردد پس از آن مىگوید که آن یک خیالى بود. ( 3517) اگر حقیقت بود بایستى همیشه در جلو چشم باشد. ( 3518) باو بگو که آن همواره در جلو چشم پاکان است نه قرین چشم حیوان. ( 3519) آن معجزه از حس چنین کسى ننگ دارد که مشهود او واقع شود البته کى طاوس در چاه تنگ اقامت مىکند. ( 3520) من از صد یکى گفتم آن هم چون مو باریک بود تا نگویى که پر گو هستم.
مولانا میگوید: این فقیران، نیازمند مادیات نیستند، نیاز آنها این است که به یگانگی حق بپیوندند. اینگونه فقیران، رازداران خدایند. مضمون سخن مولانا توصیفی است از «فقیران حق» ، که باید حرمت آنان را نگاه داشت و از تهمت زدنشان پرهیز کرد و چنان که پیداست مقصود از «فقیر»، تهیدست نیست، بلکه کسى است که خود را به خدا فروخته و از خویش چیزى ندارد. این فقیران امینان پروردگارند. اگر نفس سرکش در باره بزرگىِ آنان دچار شبهه شود نفس را باید متهم ساخت که تسلیم نمىشود، حقیقت را مىبیند و در آن شک مىکند. معجزه را مىبیند و لختى متأثر مىگردد، اما شبهه مىتراشد که اگر حقیقت بود باید همیشه چنین باشد و نمىداند که آن حقیقت همیشه است اما نه در دیدههاى کسانى که دید حیوانى دارند. مقام آن حقیقت والاتر از آن است که در دیدههاى حسى بیاید. همچنین او میگوید: نفس را فقط باید تأدیب کرد، استدلال و راهنمایی نمیپذیرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |